من با توام... نه من.. که تمام" سکوت ها"
بی اعتنا به خط کشی عنکبوت ها
می بینم اینکه طالع خورشید می دمد
بر صحنه تلاطم کف ها و سوت ها
می بینم ازدحام شگفت کبوتران
از بین دست های بلند قنوت ها
می بینم اینکه خاطره و خنده می شود
این های و هوی هرزه ی باد و بروت ها
شیرین من به تلخی ازین قصه یاد کن
وقتی که خاک پر شود از طعم توت ها
تاریخ: 27 / 2 / 1390برچسب:شعر طالع خورشید,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب